به گزارش خبرنگار مهر، نشست ملاحظاتی پیرامون داستان معاصر ایران با حضور محمود دولت آبادی، محمود حسینیزاد و محمد بهارلو، عصر روز پنجشنبه 20 شهریور در موسسه پرسش در تهران برگزار شد.
بهارلو در این برنامه با طرح این پرسش که آیا نگاه ما به جهان، رمانی است؟ گفت: من این پرسش را فقط مطرح میکنم و الزاماً به این معنی نیست که این چنین است. در اثبات موضوعی در باب ادبیات، اگر خیلی هم دستتان باز باشد، میتوانید مباحثی را هم در نقیض آن موضوع ذکر کنید. چون ادبیات امری کلام محور است، ناچاریم درباره خود زبان صحبت کنیم.
وی افزود: زبان فارسی ما، فارسی دری است که 2 حوزه نظم و نثر داشته است. شعر یا نظم یک سنت هزار ساله است و چنان مسلط بوده که از مرزهای قلمرو فارسی هم عبور کرده است. گفته میشود که نیمی از شعرهای جهان به فارسی سروده شده است. به هر حال واضح است که شعر فارسی از شعرهای مهم جهان است. در کنار شعر فارسی، نثر فارسی وجود داشته است و این 2، تا زمان انقلاب مشروطه وجود داشتهاند ولی بعد از آن مفهومی به نام رمان هم به وجود آمد.
این پژوهشگر در حوزه ادبیات فارسی در ادامه گفت: بحث مربوط به زبان موجب میشود که یک تعریض در این میان به وجود بیاید و آن هم این است که آنچه ما به آن نثر میگوییم، در اروپا و غرب و به ویژه فرانسه، نثر نامیده نمیشود. واجد زیبایی، خلاقه بودن، وجود عاطفه و عواملی این چنین است که از منظر غربیها، نثر را میسازد اما ما از متن تاریخ بیهقی گرفته، تا چهارمقاله نظامی عروضی یا نوشتههای بابا افضل کاشانی همه را نثر مینامیم. یعنی دامنه وسیعی برای کارکرد نثر قائلیم و شاید بهتر باشد در این دید و نظرگاه قدری تجدید نظر کنیم. آیا همه این آثار، نثر خلاقه هستند؟
بهارلو گفت: اروپاییها یک چیز داشتند که ما نداشتیم و آن نمایشنامه است. البته تعزیه و قالبهای نمایشی مشابه آن را داشتهایم ولی اینها به شعر بوده و الزاماً هم مکتوب نیستند. بحث دیگر این است که تمام عناصر قصههای ما، به هم مربوطاند. مثلا آزادی یا عدالت، هیچ کدامشان در داستانهای ما، نقیض یکدیگر نیستند در حالی که در رمان این گونه نیست و الزامی برای نقیض نبودنشان وجود ندارد.
این داستان نویس گفت: جهان رمان، یک جهان متکثر است و جهان وحدت نیست که عناصرش یکدیگر را تکمیل کنند. البته ممکن است رمانی را ببینید که با دیدگاه وحدت نوشته شده است اما این یک رویه همیشگی نیست. موضوع این است که ما نگاه رمانی داریم و حتی نگاه شاعران نوپردازمان هم رمانی است. این نگاه را میتوانید در شعر «افسانه» نیما یوشیج یا «پریا»ی احمد شاملو و اشعار اخوان ثالث مشاهده کنید.
وی ادامه داد: به نظرم، صدا مهمترین عامل یک رمان است. یکی از ملاکهای مهم من برای خواندن یا ادامه دادن مطالعه یک رمان، صدای راوی آن است. آیا این صدا ملموس، طبیعی و باروپذیر است؟ آیا کلمات صدای این راوی از جنس همان صدا هستند؟ چند صدایی بودن رمان در تعدد آدمها و شخصیتهایش نیست چون زیاد کردن شخصیتهای یک رمان، یک حرکت مکانیکی است.
در ادامه این مراسم محمود دولتآبادی نیز که قرار بود به عنوان آخرین سخنران، به بیان سخنانی بپردازد، به ذکر چند جمله کوتاه بسنده کرد و گفت: من در هر برنامه باید یادآوری کنم ولی هر دفعه فراموش میکنم که بگویم من آدم کتبی هستم و مینویسم. یعنی باید به طور منطقی در گفتن و حرف زدن، عاجز باشم. بنابراین به نظرم رسید برای شما داستان بخوانم و بعد خداحافظی کنم.
وی در ادامه یکی از داستانهای خود را برای حضار قرائت کرد.
نظر شما